پژوهشگر جان بیا کارت رو تموم کن!
چند وقت پیش، دوستیکه کارشناس پژوهش یکی از دانشگاههای شهرمونه، خاطرهای رو تعریف کرد که توی همین یکی دو روزه برام تداعی شد و مقادیر زیادی، هم به خودم!! خندیدم و هم به این اوضاع و هم به اون خاطره!
ایشون گفتن که بعد از گذشت یکی دوماه از تصدی پست کارشناس پژوهش دانشگاه و یاد گرفتن چم و خم کار، یه روز معاون محترم مربوطه، من رو به دفترش خواست و گفت: تعدادی از طرحهای پژوهشی دانشگاه نیمهکاره رها شده و مجری طرح به فکر ادامهی کار نیست، بیزحمت پروندههای طرحهای پژوهشی رو یه مطالعه بکن و ببین اوضاعشون از چه قراره و چندتا طرح نیمهکاره و یا ناتمام داریم. بعدش هم به مجری طرح یه نامه بزن که پژوهشگرجان بیا تکلیف این طرحت رو روشن کن ببینیم میخوای چکار کنی ؟ بالاخره یا طرح رو تمومش کن و یا بیا قرارداد رو فسخ کنیم و یا…
دوستم گفت که: من از فردای اون روز کارم رو شروع کردم و طرحهای نیمهتمام و بلاتکلیف رو از بین بقیهی طرحها بیرون کشیدم و شروع کردم به نامه نوشتن به مجریها که پژوهشگر بزرگوار بیزحمت بیا تکلیف طرحت رو روشن کن.
تا اینجای قضیه هیچ مشکل و مسئلهای نبود، چون طرحهای پژوهشی نیمه و ناتمام، چیز زیاد عجیب و غریبی نیستن و تقریبا هر موسسهی علمی-پژوهشی، چندتا از این طرحهای پژوهشی نیمهکاره داره که بلاتکلیفن و بیسرانجام، نامههایی هم که من مینوشتم مسبوق به سابقه هستن و توی همچین پروندههایی معمولا برای مجریها هر چند وقت یه بار نامههایی اینچنین نوشته میشه که بلکم تلنگری بشه و طرف بیاد کارش رو تموم کنه.
جناب کارشناس گفتن که: توی طرحهای پژوهشی برخوردم به یه طرح پژوهشی ناتمام که اتفاقا مجری اون طرح، معاون محترم قبلی پژوهشی دانشگاه بود و احتمالا همین جریانی که معاون من رو صدا زد و دستور داد که تکلیف طرحهای نیمهکاره رو روشن کنم، برای اون معاون اسبق و کارشناس اسبق پژوهشی هم اتفاق افتاده و احتمالا اقای معاون اسبق از کارشناسش خواسته که تکلیف طرح های پژوهشی ناتمام و بلاتکلیف رو روشن کنه و اون کارشناس محترم هم پروندهی جناب معاون که مجری یکی از طرحهای نیمهتمام بوده رو هم مطالعه کرده و روش اقدام هم کرده و مطابق معمول، جناب معاون هم امضاء زده و رفته !
درواقع معاون محترم، یه نامه به خودش! به عنوان مجری طرح نوشته و خودش، کتبا و رسما به خودش!! دستور دادهبود که اقاجان بیا تکلیف طرحت رو روشن کن و یا تسویه کن برو.
تا اینجا هم زیاد عجیب نیست! بلاخره آقای معاون محترم، آدم قانونمداری بوده و از تخلف خودش هم نگذشته و برای خودش تقریبا یه توبیخ نوشتهبود که پژوهشگرجان بیا کارت رو تموم کن!! اما طرح هنوز نیمهکاره و بلاتکلیف بود و جناب معاون-مجری بعد از گذشت چندین سال، نه تنها جواب نامهی مکتوب خودش رو نداده بود که حتی طرح رو هم ادامه نداده بود و در واقع جناب معاون، خودش جواب خودش رو هم نداده بود!!!
یه چند سالی هست که بنده به عنوان تولید کنندهی صنایع دستی کارگاهی، هی مزاحم اداره فخیمه معارف و صنایع مستظرفه اسبق و میراث فرهنگی،گردشگری و صنایع دستی کنونی میشم برای کمکی، حمایتی، تسهیلاتی، بیمه ای …. و هیچ کس و هیچ مسئول و هیچ دست اندر کاری از این ادارهی فخیمه ، هیج جوابی به ما نداده که هیچ، کلی هم برامون دردسر درست کردن، بنابراین ما هم حدود یک سال پیش رفتیم خدمت استانداری محترم کردستان و معاونت محترم اقتصاد و اشتغال و توسعه و کمک و اینا
که آقاجان، ما چند ساله میریم ادارهی فخیمه و کسی جوابمون رو نمیده، معاون محترم مربوطه هم اول خیلی از بندهی تولید کننده و اشتغال زاینده! استقبال به عمل آورد و تشویقم کرد و هندونه زد زیر بغلم و… بعدم لطف کرد یه نامه زد به مدیرکل اداره فخیمه که: یه بابایی به این نام و نشون اومده اینجا و داره میگه چند ساله میرم خدمتشون و هیچی به هیچی و حتی به زور جواب سلامم رو هم میدن، مدیرکل جان جریان چیه عزیزم؟!
بعد از آن روز مبارک، این بندة کمترین، خوشحال و شاد و خرم شدم و با خودم فکر کردم که مشکل حل شد و شکر خدا و الحمدالله و…
اما متاسفانه اینجای این قضیه به اونجای اون خاطره ربط داره که :
از آنهنگام تا کنون! این بندهی کمترین علاوه بر پیگیری بیهودهی تسهیلاتی، بیمهای، کمکی، حمایتی … !! پیگیر جواب این نامه هم هستم و میخوام جواب این مدیرکل به اون یکی مدیرکل رو ببینم!!

مهرزاد درافشانیان
رییس هیات مدیره شرکت تعاونی 3707